شعر در مورد دندان
شعر در مورد دندان ,شعر در مورد دندانپزشک,شعر در مورد دندانپزشکی,شعر کودکانه در مورد دندانپزشک,شعر در مورد دندان,شعر در مورد دندان درد,شعر در مورد دندان عقل,شعر در مورد دندان نوزاد,شعری در مورد دندان,شعر کودکانه در مورد دندان,شعر درباره دندان,شعر درباره دندان پزشکی,شعر طنز درباره دندان درد,شعر درباره دندان درد,شعری در مورد دندان درد,شعر طنز در مورد درد دندان,شعری درمورد درد دندان
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد دندان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
نیمه شب ،دندان مرا بی خواب کرد
درد دندانم ،مرا بی تاب کرد.
درد از یک ،دو وسه دندان گذشت
هم “ثنایا” درد و هم “انیاب” کرد.
درد با گوش و فکم همدم که شد
عکسی از خود در دهانم قاب کرد.
از تشک دردش مرا بیدار ساخت
و ز آنجا راهـی ابـواب کـرد.
شعر در مورد دندانپزشک
تا که دردش را کمی ساکن کنم
در دهان انگشت را قلاب کرد.
قرص و دارو درد را درمان نکرد
دیدن دندان پزشک ایجاب کرد.
چنگک دندان پزشک از آنطرف
خاطـرم را هم پر از ارعـاب کرد.
علت دندان دردم از چه بود
این بلا را چه سبب پرتاب کرد؟
شعر در مورد دندانپزشکی
خوردن سیخی کباب چرب ونرم
در دلم دردی چنین را آب کرد.
درد دندان ،سیری از یادم ببرد،
گشنگی را بر شکم ارباب کرد.
طعم شیرین، غذاها تلخ شد،
آب را بر مزه ی مرداب کرد.
او مرا بیزار از خرمای بم،
تا به لیموهای در داراب کرد.
شعر کودکانه در مورد دندانپزشک
راه قنادی به رویش بسته شد
دوستی را قطع با قصاب کرد.
اشتها را با غل و زنجیر برد،
یک شبه دندان را تواب کرد.
از غذا لب را به قفل وبند بست،
و ز مطبخ راهی محراب کرد.
او غذا را لذتی ناچیز وپست،
از ملاهی ها واز العاب کرد.
شعر در مورد دندان
از خوشی های به دنیا دل برید،
زهد خشک بر شیوه ی الباب کرد.
در سحر دندان دردم،کم که شد،
دل هوس بر خامه های ناب کرد.
نان و گردو وعسل خوشمزه شد،
میل بر یک کاسه جلاب کرد.
درد دندان که کمی آرام شد،
او فراموش غزوه ی احزاب کرد.
شعر در مورد دندان درد
بچه ای بود تو سیستون
دائم دستش تو قندون
قند و نبات و چایی
هر روز می خورد فراون
مامانش می گفت پسر جون
تو خیلی هستی شیطون
دندونای سفیدت
سیاه شدن چه آسون
شعر در مورد دندان عقل
پسر سر به هوا بود
خیره سر و بلا بود
اما یه روز صبح زود
دستش رو دندوناش بود
با مادرش رفت مطب
چون از درد کرده بود تب
تو رو به خدا دکتر جون
مردم از درد دندون
فکری به حالم بکن
شدم داغون داغون
شعر در مورد دندان نوزاد
آقا دکتر مهربون، دندوناشو نگاه کرد
کرم ها رو از دندوناش، یکی یکی جدا کرد
دکتر میگفت :
دندوناتو مسواک کن
کثیفیاشو پاک کن
کمتر بخور آبنبات
یا تمخمه و شکلات
هر کدوم از دندونات
هستن مثل یه الماس
خوب اونا رو تمیز کن
تا نکنی التماس
شعری در مورد دندان
پس از غذا ، سه مرتبه
دندونامو میشویم و پاک میکنم
یعنی که مسواک میکنم
تا دندونام تمیز بشه
سفید بشه
مانند مروارید بشه
شعر کودکانه در مورد دندان
من نباید با دندونام
فندق و پسته بشکنم
یا نوک خودکار و فلز
بر لب و دندون بزنم
شیرینی و قند و نبات
آب نبات و شکلات
وقتی زیادی بخورم
دشمن دندونام میشن
خراب و پوسیده میشه
دندونای قشنگ من
اونوقت باید فوری برم به دکتر
تا بشه دندونام پر
شعر درباره دندان
شبا که میشه وقت خواب
دندونتو مسواک بزن
با حوله تمیز خود
دستو رویت رو پاک بکن
شعر درباره دندان پزشکی
صبح که می شه با شادی بلند شو از رختخواب
یک کمی لی لی بکن، برو سر شیر آب
دست و رویت رو بشور دوباره مسواک بزن
دندونات و سفید کن مانند یک حبه قند
سفید شه و سفید شه مانند مروارید شه
بچههای خوب یادتون نره مسواک بزنید هرشب
شعر طنز درباره دندان درد
اتل متل توتوله
یه مسواک کوتوله
همش با غر غر میگه
میرم از اینجا دیگه
صاحب من کودکه
مثل خودم کوچکه
شنیده ام بعد شام
گفته تورو نمیخوام
با من شده خیلی بد
به موی من لب نزد
قهر میکنم من باهاش
میرم کنار کفشاش
به جون هرچه مسواک
کفشارو میکنم پاک
شعر درباره دندان درد
پیامبر گرامی داده به ما پیامی
پیامش را شنیدم به جان و دل خریدم
ای بچهی توانا فرزند خوب و دانا
صبح و ظهر و قبل از خواب مسواک بزن به دندان
شعری در مورد دندان درد
من کیام؟ دندانم
من سفیدم، پاکم
بچه ها میدانید
عاشق مسواکم
من بدون مسواک
هم کثیف هم زردم
عاقبت میپوسم
من سیاه میگردم
شعر در مورد دندان
بیشتر بخوانید :