شعر در مورد ایثار
شعر در مورد ایثار و فداکاری ,شعری در مورد ایثار و فداکاری,شعر درباره ایثار و فداکاری,شعر در مورد ایثار,شعر در مورد ایثار و شهادت,شعر در مورد ایثار و گذشت,شعر در مورد ایثارگران,شعر در مورد ایثارگری,شعری در مورد ایثار,شعر درباره ایثارگران,شعر درباره ایثار و شهادت,شعر درباره ی ایثار و شهادت,شعر درباره ایثار و گذشت,شعری درباره ایثار,شعر ایثار,شعر ایثار و فداکاری ,شعر ایثار و شهادت,شعر ایثار و مقاومت,شعر ایثار و تلاش,شعر ایثارگری,شعر ایثار شادمهر,شعر ایثار,شعر در مورد ایثار,شعر درباره ایثار و شهادت,شعر در مورد ایثار و فداکاری,شعری در مورد ایثار و فداکاری,شعر درباره ایثار و فداکاری,شعر در مورد ایثار و شهادت,شعر درباره ی ایثار و شهادت,شعر فرهنگ ایثار و شهادت,شعر در مورد ایثارگری,متن شعر ایثار شادمهر,شعر ایثار سالم,شعر عن ایثار,شعر عن ایثار الاباء,شعر باسم ایثار,شعر فی ایثار,شعر على اسم ایثار,شعر در مورد ایثار و گذشت,شعر در مورد ایثارگران,شعری در مورد ایثار,شعر درباره ایثارگران
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ایثار برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بر امید داد و ایثار بهار
مهرها می کار و در ایثار باش
شعر در مورد ایثار و فداکاری
هم ایثار کردی هم ایثار گفتی
که از جور دوری و با لطف جفتی
شعری در مورد ایثار و فداکاری
چو اول دیدمش جانیم بخشید
بدانستم که در ایثار چونست
شعر درباره ایثار و فداکاری
تفکر از برای برد باشد
تو سرتاسر همه ایثار گشتی
شعر در مورد ایثار
دامن کشان شبی به سر کوی من برآی
تادل به زیر پای تو ایثار جان دهد
شعر در مورد ایثار و شهادت
در خورد دوست نیست نثار سر و ترا
خسرو سری که دارد ایثار می کند
شعر در مورد ایثار و گذشت
هر که پیش تو جان نکرد ایثار
از وجودش اثر پدید نشد
شعر در مورد ایثارگران
زین دو چون بگذری ز کوتی هست
که دل و جان درو کنند ایثار
شعر در مورد ایثارگری
بسکه مردم جنس ایثار از نظر پوشیده اند
نخل بادامم سراپا چشم حیران زیر پوست
شعری در مورد ایثار
زر و سیمی که کنی جمع و بدرویش دهی
طبع گر ننگ فضولی نکشد ایثار است
شعر درباره ایثارگران
تا بقبولی رسی دامن ایثار گیر
شامه آفاق را صیت کرم عنبر است
شعر درباره ایثار و شهادت
سودای خضر راست نیاید به تیغ عشق
ایثار نقد کیسه عمر دراز نیست
شعر درباره ی ایثار و شهادت
ستمی نیست چو ایثار به بنیاد خسیس
می درد پوست چو ماهی زدرم میگذرد
شعر درباره ایثار و گذشت
زین توهم کده سامان دگر نتوان یافت
جز دمی چند که ایثار تعب باید کرد
شعری درباره ایثار
هر چه دارد عالم اخلاق بی ایثار نیست
دست بسیار است اگر از آستین بیرون کنید
شعر ایثار
آسمان گر بی حسد میبود در ایثار فیض
دیدهای اخترش میداشت تاب صبحدم
شعر ایثار و فداکاری
فیض ایثار اگر عرض تمتع ندهد
مار از گنج چه اندوده و ماهی زدرم
شعر ایثار و شهادت
بر هر که مدد کرده ئی از عالم ایثار
نامش بزبان گر ببری باز ستانی
شعر ایثار و مقاومت
چیزی از ایثار میخواهم نیاز دوستان
تا مبادا این سلام خشک تر گرداندم
شعر ایثار و تلاش
خاقانی جان افشان بر خاک در جانان
کز عاشق صوفی جان ایثار چنین خوش تر
شعر ایثارگری
از زکات سر قدح گاهی
جرعه ای کن به خاکیان ایثار
شعر ایثار شادمهر
یا از مسام کوه است آب خوی خجالت
کاندر خور ملک نیست ایثار گنج و مالش
شعر ایثار
ای میزبان میکده ایثار کن به ما
بیغوله ای که از پی غولان رمیده ایم
شعر در مورد ایثار
تا درین میخانه باشی بر حریفان خوشگوار
صاف را ایثار کن رندانه دردی خواره شو
شعر درباره ایثار و شهادت
چون می شود زیاده ز ایثار، سیم و زر
بستن در سؤال به سایل چه فایده؟
شعر در مورد ایثار و فداکاری
گل خوی کرده را کنی گر یاد کند
ایثار بر تو مرجان را
شعری در مورد ایثار و فداکاری
آن دم که جام باده نگونسار کرده اند
بر خاک تیره جرعه ای ایثار کرده اند
شعر درباره ایثار و فداکاری
دل و کفش گه ایثار در موافقت اند
دو قلزم متلاطم به یکدیگر منضم
شعر در مورد ایثار و شهادت
قصد ایثار ذخایر چکند در یک دم
بحر ذخار برآرد ز کف او زنهار
شعر درباره ی ایثار و شهادت
که اندیشه چو دامست بر ایثار حرامست
چرا باید حیلت پی لقمه بری ها
شعر فرهنگ ایثار و شهادت
مجلس ایثار و عقل سخت گیر
صرفه اندر عاشقی باشد وبا
شعر در مورد ایثارگری
این قضا را دوستان خدمت کنند
جان کنند از صدق ایثار قضا
متن شعر ایثار شادمهر
اشکوفه برگ ساخته نهر نثار شاه
کاندر بهار شاه به ایثار می رود
شعر ایثار سالم
ای مفلسان باغ خزان راهتان بزد
سلطان نوبهار به ایثار می رسد
شعر عن ایثار
زهی سخاوت و ایثار شمس تبریزی
که شمس گنبد خضرا از او عطا خواهد
شعر عن ایثار الاباء
غم و اندیشه را گردن بریدند
که آمد دور وصل و لطف و ایثار
شعر باسم ایثار
چون کمالات فانی هستشان این امانی
که به هر دم نمایند لطف و ایثار دیگر
شعر فی ایثار
چو دریاییست او پرکار و بی کار
از او گیرند و او ز ایثار فارغ
شعر على اسم ایثار
چون دهد جام صفا بر همه ایثار کنیم
ور زند سیخ بلا همچو خران نسکیزیم
شعر در مورد ایثار و گذشت
سنت نیکو است این چارق با پوستین
قبله کنش بهر شکر باقی از ایثار بین
شعر در مورد ایثارگران
بدن تنهاخور آمد روح مؤثر
که جان هدیه کند ایثار از این سو
شعری در مورد ایثار
وز بهر دیت دادن هر زنده که او کشت
همیان زر آورده به ایثار رسیده
شعر درباره ایثارگران
همچون بهار سوی درختان خشک ما
آن نوبهار حسن به ایثار آمده
شعر در مورد ایثار و فداکاری
شاهان کشند بنده بد را به انتقام
تو جانب کرامت و ایثار می کشی
شعری در مورد ایثار و فداکاری
عشق خداوند شمس دین که به تبریز
جان کند ایثار همچنانک تو دیدی
شعر درباره ایثار و فداکاری
گه حاتم وقت اندر ایثار
گه عباسی به طوف و زنبیل
شعر در مورد ایثار
گه حاتم وقت اندر ایثار
گه عباسی به طوف و زنبیل
شعر در مورد ایثار و شهادت
ما دلی ایثار او کردیم و جانی یافتیم
گوهری در پایش افکندیم و کانی یافتیم
شعر در مورد ایثار و گذشت
جانست و از محبت جانان دریغ نیست
اینم که دست می دهد ایثار می کنم
شعر در مورد ایثارگران
پای بلندی که زد پای طلب در رهش
از پی ایثار او عقد ثریا طلب
شعر در مورد ایثارگری
اله اله چو یکی مظهر آثار دوکن کش
متاع دو جهان ریزش یک ایثار است
شعری در مورد ایثار
همه ایثار نام قاسم بیگ
پس شوم عذر خواه قاسم بیگ
شعر درباره ایثارگران
آنروز که ایثار شجاعت نگذارد
بی بهره زتیغت مگرآهوی حرم را
شعر درباره ایثار و شهادت
ممکن هنرش چیست ز یک در طلبیدن
عیبش چه بهر در شدن ایثار نعم را
شعر درباره ی ایثار و شهادت
جلوه کن در روضه تا حوران بدست انفعال
از فروغ چهره بر پایت کنند ایثار گل
شعر درباره ایثار و گذشت
ور گهرش هست سزاوار گنج
لطف تو میداند و ایثار گنج
شعری درباره ایثار
چون دید گل رویش در صحن چمن، زان گل
ایثار قدومش کرد از شرم زر خود را
شعر ایثار
ای ابر نیسانی، مزن لاف از در غلتان خود
کز بهر ایثار رهش در دیده دارم بیش از این
شعر ایثار و فداکاری
اوحدی پیش تو صد نامه فرستاد از شوق
که نه آثار وفا دید و نه ایثار جواب
شعر ایثار و شهادت
بگشای دست و جان و دلت را به یاد دوست
ایثار کن روان، که درین راه پست نیست
شعر ایثار و مقاومت
تا از گلت جز ایثار رنگی دگر نخندد
سر تا قدم چو خورشید دست کرم برون آ
شعر ایثار و تلاش
زمین تا آسمان ایثار عام آنگاه نومیدی
برو بیم از در باز کرم این گرد تهمت را
شعر ایثارگری
گر دل از شرم کرم آب شود ایثار است
ورنه گوهر همه جا عقده امسال خود است
شعر ایثار شادمهر
هر چه از خود میدهی بر باد بی ایثار نیست
خاک اگر گردی همان بر آستان جود باش
شعر ایثار
مایه ایثار مرد بر کف دست است و بس
کیسه ممسک نه ئی چند درم در بغل
شعر در مورد ایثار
هلا یاران که بخت آمد گه ایثار رخت آمد
سلیمانی به تخت آمد برای عزل شیطان را
شعر درباره ایثار و شهادت
صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد
خرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمد
شعر در مورد ایثار و فداکاری
طالب جان صفا جامه چرا می خواهد
و آنک برده ست تن و جامه به ایثار دهید
شعری در مورد ایثار و فداکاری
همی گویم دلا بس کن دلم گوید جواب من
که من در کان زر غرقم چرا ز ایثار بگریزم
شعر درباره ایثار و فداکاری
خود را و دوستان را ایثار بخش از آنک
بالادو است حرص تو بی پای چون کدو
شعر در مورد ایثار و شهادت
تو نه آنی که فریبی ز کسی صرفه بجویی
تو همه لطف و عطایی تو به ایثار فریبی