شعر در مورد اسم یگانه
شعر در مورد اسم یگانه ,شعر درباره اسم یگانه,شعر برای اسم یگانه,شعر در باره اسم یگانه,شعر با اسم یگانه,شعر درمورد اسم یگانه,شعر با کلمه یگانه,شعر با کلمه ی یگانه,شعری در مورد اسم یگانه,شعری درباره اسم یگانه,شعری برای اسم یگانه,شعر درباره ی اسم یگانه,شعر در مورد نام یگانه,شعر برای نام یگانه,شعر درباره نام یگانه,شعر با نام یگانه,شعر درمورد نام یگانه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم یگانه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
چو پیش رفتم و گفتم که: من یگانه شدم
به طنز گفت: مرا اوحدی یگانه نمود
شعر در مورد اسم یگانه
درخت وار چرا شاخ شاخ وسوسه ای
یگانه باش چو بیخ و یگانه را چه شدست
شعر درباره اسم یگانه
به آفتاب و به مهتاب التفات مکن
یگانه باش و بجز قصد آن یگانه مکن
شعر برای اسم یگانه
یگانه ی زمانه شدی تو ولیکن
نشد هیچ کس را زمانه یگانه
شعر در باره اسم یگانه
باده ترا چیست؟ شربتیست موافق
جام ترا کیست؟ همدمیست یگانه
شعر با اسم یگانه
تا هست زمانه آن یگانه
سر خیل اعاظم زمان باد
شعر درمورد اسم یگانه
مدتی کان یگانه بود ز تو
خانه ازدواج را بانی
شعر با کلمه یگانه
گرد سپه شهنشه غازی
محمود شه یگانه در هر فن
شعر با کلمه ی یگانه
به همه حکمتی یگانه شدی
در همه دانشی تمام شدی
شعری در مورد اسم یگانه
خرمن خرمن بدید شد عشق
از دانه عشق آن یگانه
شعری درباره اسم یگانه
بنه سر بحکم خدای یگانه
شود تا بحکمت جهان دوگانه
شعری برای اسم یگانه
با اوحدی یکی شو و مشنو که: در وجود
هرگز در آن یگانه رسد جز یگانه ای
شعر درباره ی اسم یگانه
آدم ز خاک بود و من از نور پاک او
گفتم منم یگانه و او خود یگانه بود
شعر در مورد نام یگانه
آدم ز خاک بود من از نور پاک او
گفتم یگانه من بوم و او یگانه بود
شعر برای نام یگانه
کار تو است ساقیا دفع دوی بیا بیا
ده به کفم یگانه ای تفرقه را یگانه کن
شعر درباره نام یگانه
ای گل و ای بهار جان وی می و ای خمار جان
شاه و یگانه او بود کز تو خورد یگانه ای
شعر با نام یگانه
رخی داری یگانه در نکویی
که ثانی ماه تابان نیست او را
شعر درمورد نام یگانه
بنده شد همچو خسروت خورشید
گر چه هست او شه یگانه روز
شعر در مورد اسم یگانه
هر دم سوی قبله دو ابروت
خورشید یگانه در دو گانه
شعر درباره اسم یگانه
مرد اوحدی ز داغ غمم او هزار بار
با آن دو دل حکایت مرد یگانه بین
شعر برای اسم یگانه
سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه
روزی که درآیی ز درم مست شبانه
شعر در باره اسم یگانه
با غم تو چنان یگانه شدم
که دل اندر میان نمی گنجد
شعر با اسم یگانه
ز طوق طوعش خالی مباد گردن دهر
که بس یگانه و فرزانه و سخندانست
شعر درمورد اسم یگانه
بر بوی هم دمی که بیابم یگانه رنگ
عمرم در آرزو شد و در انتظار هم
شعر با کلمه یگانه
گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است
باری دل تو یگانه بایستی
شعر با کلمه ی یگانه
هیچ یگانه نزاد چرخ فلک همچو تو
تا که همی ملک راند سال فلک شش هزار
شعری در مورد اسم یگانه
تا تاجدار گشتم از دوستی دو کعبه
چرخ یگانه دشمن، نعلم کند دو پیکر
شعری درباره اسم یگانه
دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا
مارد بخت یگانه زای صفاهان
شعری برای اسم یگانه
پانصد هجرت چو من نزاد یگانه
تا به دوگانه کنم دعای صفاهان
شعر درباره ی اسم یگانه
نه فلک در ثنای او بگریخت
که فلک بنده یگانه اوست
شعر در مورد نام یگانه
بود مرا خانه ای نخست و دوم خوب
نیست سوم خانه خوب اگرچه یگانه است
شعر برای نام یگانه
به سوی این دو یگانه به موصل و شروان
دلی است معتکف و همتی است برحذرم
شعر درباره نام یگانه
این نه صدف، ز گوهر آزادگی تهی است
و آن گوهر یگانه، بدریای دیگر است
شعر درمورد نام یگانه
با یاد تو گر سعدی در شعر نمی گنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم
شعر با نام یگانه
آدم ز خاک بود من از نور پاک او
گفتم یگانه من بوم و او یگانه بود
شعر در مورد اسم یگانه
راه و صفت عشق ز اغیار یگانه ست
نیکو نبود در ره او جفت پذیری
شعر درباره اسم یگانه
پیوسته هما گوید: یکیست یگانه
تا در طرب آرد به هوا بر ورشان را
شعر برای اسم یگانه
از حرص و آز و شهوت دل را یگانه کن
با نفس جنگجوی ره کارزار گیر
شعر در باره اسم یگانه
یگانه ای که بهر جای کو سخن گوید
حدیث اهل خرد خوار باشد و هذیان
شعر با اسم یگانه
یگانه عالمی بالله چگویم بیش از این زیرا
همان آبست اگر کوبی هزاران بار در هاون
شعر درمورد اسم یگانه
نزد من ای از جهان یگانه بخوبی
ملک دو عالم بهاست یک نظرت را
شعر با کلمه یگانه
بدوست کردم پیغام کای یگانه بحسن
ز نعمت دو جهان جز تو نیست ملتمسم
شعر با کلمه ی یگانه
رند است کسی که از خودی وارسته
پیوسته یگانه با یکی پیوسته
شعری در مورد اسم یگانه
یاری دارم یگانه سرمستی هستی
که جز او نیست به عالم هستی
شعری درباره اسم یگانه
پیش از وجود آدم بودیم با تو همدم
در خلوت یگانه بنشسته هر دو با هم
شعری برای اسم یگانه
از حسن یگانه تو گردید
چون غنچه یکی، دل و زبان ها
شعر درباره ی اسم یگانه
دروغ شیوه طبع یگانه ما نیست
شرر فشانی، کار زبانه ما نیست
شعر در مورد نام یگانه
موج سراب و طره لیلی، ز بیخودی
در دیده یگانه مجنون برابرست
شعر برای نام یگانه
بر گوهرست دیده غواص از صدف
ما را غرض ز دیر و حرم آن یگانه است
شعر درباره نام یگانه
آغوش بحر بی گهر شاهوار نیست
دل چون دو نیم شد صدف آن یگانه است
شعر با نام یگانه
به چشم من فلک یک چشمخانه است
که انسان مردمک، نور آن یگانه است
شعر درمورد نام یگانه
گهر صدف طلبد، تیغ آبدار نیام
دل دو نیم ز خلق آن یگانه می طلبد
شعر در مورد اسم یگانه
مآل تفرقه جمعیت است آخر کار
دل دو نیم به محشر یگانه برخیزد
شعر درباره اسم یگانه
زبس یگانه شدم با جهان ز یکرنگی
مرا ز خویش جدا هیچ کس نمی داند
شعر برای اسم یگانه
آنها که در بلندی فطرت یگانه اند
در شهر خویش تلخی غربت کشیده اند
شعر در باره اسم یگانه
با یاد آن یگانه صائب اگردو عالم
از یادرفته باشداز یادرفته باشد
شعر با اسم یگانه
دل شکسته بود گوهر یگانه عشق
بود ز چهره زرین زر خزانه عشق
شعر درمورد اسم یگانه
دو عالمند طلبکار این گهر صائب
فتد به دست که تا گوهر یگانه دل
شعر با کلمه یگانه
چون مغز بی حجاب برون آمدم ز پوست
عشق یگانه از دو سرا کرد فارغم
شعر با کلمه ی یگانه
ما گر چه در بلندی فطرت یگانه ایم
صد پله خاکسارتر از آستانه ایم
شعری در مورد اسم یگانه
ازین قلمرو کثرت، که خاک بر سر آن
به ذوق صحبت یار یگانه بیرون آی
شعری درباره اسم یگانه
حسن در دوستی یگانه خوش است
رنگ معشوق، عاشقانه خوش است
شعری برای اسم یگانه
در خلوتی چنین خوش چه خوش بود صبوحی!
با محرمی موافق، با همدمی یگانه
شعری برای اسم یگانه
یگانه گوهر درج شرف حسین علی
که بحر با کف او خالی از گهر ماند
شعر درباره ی اسم یگانه
چو فرموده ست حق کالصلح خیر
رها کن ماجرا را ای یگانه
شعر در مورد نام یگانه
عالم دجال توست و تو به دروغش
بسته ای و مانده ای و کشده یگانه
شعر برای نام یگانه
یارب که باد دولت خوبیش بردوام
لطف یگانه دو جهان یار و یاورش
شعر درباره نام یگانه
گزیده گوهر کان سخا و معدن جود
یگانه گوهر دریای لطف و بحر نوال
شعر با نام یگانه
یگانه دو جهان زبده و خلاصه عهد
تویی که مهر و سپهرت ندیده شبه و نظیر
شعر درمورد نام یگانه
آن همت از کجاست که منزل یکی کنیم
با آن یگانه دو جهان دل یکی کنیم
شعر در مورد اسم یگانه
دو تیغ را نکشد یک نیام در آغوش
برون نرفته ز خود یاد آن یگانه مکن
شعر درباره اسم یگانه
کشد گر به صورت ز دل صد زبانه
به معنی بود نور آتش یگانه
شعر برای اسم یگانه
بر دست چپم یگانه ای بود
در کسوت جبه و عمامه
شعر در باره اسم یگانه
مرا دی یاسمن پیغام دادست
به تو ای صاحب و صدر یگانه
شعر با اسم یگانه
نزاد مادر گیتی به صد هزار قران
نه چون تو یا چو جگرگوشه یگانه تو