شعر در مورد اسم صدف
شعر در مورد اسم صدف ,شعر درباره اسم صدف,شعر برای اسم صدف,شعر در باره اسم صدف,شعر با اسم صدف,شعر درمورد اسم صدف,شعر با کلمه صدف,شعر با کلمه ی صدف,شعری در مورد اسم صدف,شعری درباره اسم صدف,شعری برای اسم صدف,شعر درباره ی اسم صدف,شعر در مورد نام صدف,شعر برای نام صدف,شعر درباره نام صدف,شعر با نام صدف,شعر درمورد نام صدف
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم صدف برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شد به لب وا کردنی گنجینه گوهر صدف
در تلاش رزق، آدم بی دهن باشد چرا
شعر در مورد اسم صدف
با چشم صدف خیز که بر گردن ایام
خرمهره ببینیم و به دردانه بگرییم
شعر درباره اسم صدف
دل شادباش کز صدف فطرات وجود
پاکیزه جوهری چو تو هرگز نزاده است
شعر برای اسم صدف
این نه صدف، ز گوهر آزادگی تهی است
و آن گوهر یگانه، بدریای دیگر است
شعر در باره اسم صدف
کاندر صدف از نهفتگی گردد در
آن قطره که راز دل دریا باشد
شعر با اسم صدف
گهری کاز صدف آز و هوی بردی
شبهی بود که کردی چو گهر مخزون
شعر درمورد اسم صدف
غواص عقل، چون صدف عمر برگشود
دری گرانبهاتر و خوشتر ز جان نداشت
شعر با کلمه صدف
فلک را گهر در صدف چون تو نیست
فریدون و جم را خلف چون تو نیست
شعر با کلمه ی صدف
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
شعر با کلمه ی صدف
تا شد از نیسان رهین منت احسان صدف
شد ز خجلت زیر دامن بحر را پنهان صدف
شعری در مورد اسم صدف
صد گره در دل ز بحر تلخرو دارد صدف
گریه ها از آب گوهر درگلو دارد صدف
شعری درباره اسم صدف
در صدف چون رشته دندان او
لؤلؤی خوشاب هرگز دیده ای
شعری برای اسم صدف
باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی کرد
برگ گل را صدف لولوی عمانی کرد
شعر درباره ی اسم صدف
ور حدیث در دندانت کنم
صدف آنجا همه تن گوش شود
شعر در مورد نام صدف
تاصیبت گوهر تو به دست صدف فتاد
دریا تمام آب شد از شرم گوهرت
شعر برای نام صدف
تا دل ز علایق جهان حر نشود
اندر صدف وجود ما در نشود
شعر درباره نام صدف
رویت دریای حسن و لعلت مرجان زلفت
عنبر صدف دهان در دندان
شعر با نام صدف
یار چون درج عقیقی به تبسم بگشاد
چشم خسرو چو صدف پر ز در مکنون شد
شعر درمورد نام صدف
صدف چو غره بدین شد که من دهان توام
چرا دهان قدری تنگ تر نمی گیرد
شعر در مورد اسم صدف
ور در صدف چنانی کآرند روی در تو
آیینه های خود را آیینه جهان کن
شعر درباره اسم صدف
یک صدف می باشد از چندین صدف صاحب گهر
هر که را دستی است، از اهل دعا کی می شود؟
شعر برای اسم صدف
نیست غمگین گوهرم ازتنگی جا در صدف
می کند ازآبداری سیر دریا در صدف
شعر در باره اسم صدف
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می کرد
شعر با اسم صدف
جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در
صدف سینه حافظ بود آرامگهش
شعر درمورد اسم صدف
از صدف یاد دار نکته حلم
هر که برد سرت گهر بخشش
شعر با کلمه صدف
برو ای قطره در آغوش صدف بنشین
روی بنمای چو گشتی گهر رخشان
شعر با کلمه ی صدف
از رنج کشیدن آدمی حر گردد
قطره چو کشد حبس صدف در گردد
شعری در مورد اسم صدف
نبود گوهر یکدانه ای در این دریا
وگرنه چون صدف آغوش میگشودم من
شعری درباره اسم صدف
شرف در به جوهر خویش است
نه ز پاکی جوهر صدف است
شعری برای اسم صدف
جوهر ذات تو اندر صدف آدم بود
سرو بالای تو زیب چمن رضوان باد
شعر درباره ی اسم صدف
جان روشندل ز جسم مختصر باشد جدا
در صدف از راه غلطانی گهر باشد جدا
شعر در مورد نام صدف
هر گوش صدف حلقه چشمیست پر آب
هر موج اشاره ای ز ابروی کسیست
شعر برای نام صدف
درافتد از صدف هر دم صدف بازش خورد در دم
وگر نه عین کری هم کران را ترجمانستی
شعر درباره نام صدف
دل آزاد من از هر دو جهان بیخبرست
در صدف، گوهر من بی صدف از غلطانی است
شعر با نام صدف
پی نقاشی سراچه باغ
دارد اندر صدف معصفر گل
شعر درمورد نام صدف
چون صدف ما دهان گشادستیم
کابر فضل تو درفشان آمد
شعر در مورد اسم صدف
گوهر دریای بیکرانه عشقم
در صدف آسمان قرار ندارم
شعر درباره اسم صدف
قطره خود رادرین دریا چوگوهرساختی
دست خودراچون صدف برروی یکدیگرگذار
شعر برای اسم صدف
از صدف تربیت نداشت امیدی
قطره من گوهراز سحاب برآمد
شعر در باره اسم صدف
در جیب صدف گوهرشهوارنماند
در دامن مریم دل عیسی ننشیند
شعر با اسم صدف
شدگوش صدف پرگهراز فکرتو صائب
بالاترازین رتبه گفتار نباشد
شعر درمورد اسم صدف
کاملانند در لباس حقیر
همچو لؤلؤ که در صدف باشد
شعر با کلمه صدف
دل زتشویش جسد می بالد
صدف آبله دارد گهرم
شعر با کلمه ی صدف
ای صدف چون آمدی در بحر ما غمگین مباش
چون صدف ها گوهرافشانت کنم نیکو شنو
شعری در مورد اسم صدف
تو گوهر صفایی و ما صدف به گردت
صدف چه قیمت آرد چو رفت گوهر کان
شعری درباره اسم صدف
ای صدف چون آمدی در بحر ما
چون صدف ها گوهرافشانت کنم
شعری برای اسم صدف
ز موج بحر برقصند خلق همچو صدف
ولیک همچو صدف بی خبر ز گوهر عید
شعر درباره ی اسم صدف
چون سینه صدف صدف سینه ها تمام
در عهد من گران شده از گوهر مذاب
شعر در مورد نام صدف
دهد اگرچه برون در بی شمار صدف
تو آن دری که برون ناید از هزار صدف
شعر برای نام صدف
افکند بحر عشق صدف چون به هر طرف
گوهرشناس بهر گهر نشکند صدف
شعر درباره نام صدف
در صدف گوهر جدا باشد ز آغوش صدف
وصل هجران است هر جا دورباش ناز هست
شعر با نام صدف
ز چرخ همچو صدف گوهر تو بی قدرست
چرا برون ز صدف چون گهر نمی افتی؟
شعر درمورد نام صدف
ز حسرت گهر آبدار گفتارت
گهر چو آب ،روان گردد ازدهان صدف
شعر در مورد اسم صدف
ز تلخرویی دریاست بی نیاز صدف
کند به ابر گهر بار لب فراز صدف
شعر درباره اسم صدف
گر کنی پنهان گهر را زیر دامان صدف
سر برون آرد ز شوخی از گریبان صدف
شعر برای اسم صدف
دل زبس سرگشتگی در سینه ام، در سینه نیست
گوهر غلطان ندارد در صدف، جا در صدف
شعر در باره اسم صدف
توتیا شد گهرم زین صدف تنگ فلک
گر برون زین صدف بدگهر افتم چه شود؟
شعر با اسم صدف
مرا چگونه جلای وطن کند دلگیر؟
که در صدف، گهرم بی صدف ز غلطانی است
شعر درمورد اسم صدف
سخنی چو گوهرتر صدف لب تو دارد
سخن صدف رها کن، گهری نمای ما را
شعر با کلمه صدف
من با نفسهای تو
بیدار میشوم …
از صدف درآمدی دیروز
و حالا بر کف دست من
پرواز را دل دل میکنی
شعر با کلمه ی صدف
هنوز دوستت می دارم
علیرغم هرچه هست،
چون در سواحل تو آموختم
چگونه از میان صدفی مهتاب را بنوشم.
شعری در مورد اسم صدف
چون صدف با آبروی خود قناعت کن که نیست
قطره ای آب مروت ابر احسان را به چشم
شعری درباره اسم صدف
در قناعت از صدف کمتر چرا باشد کسی
می ربایم قطره ای و سر به دریا می کشم
شعری برای اسم صدف
پرده از حسن عمل بر دامن تر می کشم
چون صدف دامان تر در آب گوهر می کشم
شعر درباره ی اسم صدف
چون صدف در پرده غیب است دایم رزق من
در کنار بحر ناز ابر نیسان می کشم
شعر در مورد نام صدف
چون صدف تا دست بر بالای هم بنهاده ام
کاسه در آب گهر درعین دریا می زنم
شعر برای نام صدف
می دهد شرم کرم در بحر گوهر غوطه ام
چون صدف گوهر اگر در دامن سایل کنم
شعر درباره نام صدف
یک صدف بی گوهر عبرت ندارد روزگار
نیست از غفلت چو طفلان گر تماشا می کنم
شعر با نام صدف
چون صدف هر قطره آبی که می گیرم زابر
از صفای سینه بی کینه گوهر می کنم