شعر در مورد ساز
شعر در مورد ساز,شعر در مورد ساز تار,شعر در مورد ساز سه تار,شعر در مورد ساز و آواز,شعر در مورد ساز دف,شعر در مورد ساز زدن,شعر در مورد ساز شکسته,شعر در مورد سازدهنی,شعر در مورد سازندگی,شعر در مورد ساز و موسیقی,شعری در مورد ساز تار,شعر درباره ساز و آواز,شعری در مورد ساز زدن,شعر درباره ساز زدن,شعر در مورد بسیج سازندگی,شعر در مورد جهاد سازندگی,شعر درباره سازندگی,شعر درباره ساز و موسیقی,شعر در وصف ساز,شعر در وصف ساز تار,شعری در وصف ساز,شعر ساز دل,شعر ساز دلتنگی,شعر ساز دلم,شعر در مورد ساز دل,شعر درباره ساز دل,شعر سنتور بزن با ساز دل,شعر ساز,شعر ساز شکسته,شعر سازگار,شعر سازی,شعر ساز من,شعر ساز مخالف,شعر ساز خاموش,شعر ساز عشق,شعر ساز شهریار,شعر در مورد ساز شکسته,متن شعر ساز شکسته,شعر عاشقانه ساز شکسته,شعر سازگار محرم,شعر سازگار امام رضا,شعر سازگار امام حسین,شعر سازگار حضرت معصومه,شعر سازگار حضرت زهرا,شعر سازگار فاطمیه,شعر سازگاری,شعر سازگار علی اصغر,شعر سازگار امام حسن,شعر سازی بزن,شعر چه سازی میزند فردا,شعر سازی,آزادسازی خرمشهر شعر,شعر مدرسه سازی,شعر تراکتورسازی تبریز,شعر تصویر سازی,شعر ظاهرسازی,شعر برای تصویرسازی,شعر ساز من شهریار,شعر ساز مخالف میزنی,ساز مخالف شعر نو,متن شعر ساز مخالف میزنی,شعر در مورد ساز مخالف,شعر ساز خاموش شجریان,شعر ساز خاموش محمد رضا شجریان,متن شعر ساز خاموش,شعر تصنیف ساز خاموش
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ساز برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دوش میگفت
که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا
که پشیمان نشود.
شعر در مورد ساز
با من حرف بزن
صدایت هم نوایی تمام سازهاست
کودکان هنوز در گلویت می رقصند
و چیزی از جنگ نمی دانند
شعر در مورد ساز تار
منم آن شکسته سازی، که توأم نمی نوازی
چه فغان کنم ز دستی، که گسسته تار ما را
شعر در مورد ساز سه تار
ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم
شعر در مورد ساز و آواز
صدایت ساز را میرقصاند وُ
نگاه به لبانت،
بوسه را، مقدس میکند.
شعر در مورد ساز دف
سنتورها، عودها، ویلن ها، عودها
در دلشان ساز می زنند
تا به محض رسیدنت
خود به صدا درآیند.
شعر در مورد ساز زدن
تسبیح می سازم
از اسم زیبایت
هر صبح
نام تو را صدبار می بوسم
شعر در مورد ساز شکسته
برایت
نغمه ساز خواهم کرد
تاب تاب عباسی…
تا شادی را
در چشمانت باز بیابم.
شعر در مورد سازدهنی
هنگام که گریه می دهد ساز
این دود سرشت ابر بر پشت
هنگام که نیل چشم دریا
از خشم به روی می زند مشت
شعر در مورد سازندگی
بزن مطرب برقصان تا برقصم
به ساز و چنگ و تار دلربایی
شعر در مورد ساز و موسیقی
شادی داشتنت
شادی بغل کردن سازی ست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس
شعری در مورد ساز تار
یک شبِ مهتاب
مردمانِ زیادی سازهایشان را بر میدارند
زیباترین آهنگها را مینوازند
تا من عاشقانهترین شعرم را برایت بخوانم
شعر درباره ساز و آواز
بتهایم را می شکنم
تا فرش کنم
بر راهی که تو از آن می گذری
برای شنیدن ساز و سرود من.
شعری در مورد ساز زدن
دیشب بر من چه گذشت
راستی تو این را هم نمی دانی
ابرهای اینجا برای سازهای ناهماهنگ دل من می رقصند
من از خود فارغ می شوم
نگاه می کنم… نگاه می کنم
آرزو های تکراری
شعر درباره ساز زدن
تو را دوست می دارم!
به سان کارگری
که استواری روز را،
تا در سایه ی دیوار دست ساز خویش
قیلوله کند!
شعر در مورد بسیج سازندگی
ساز دست هایم را کوک کرده ام
تو را می شناسند
مگر می شود
خاطره باشد و تو نباشی
شعر در مورد جهاد سازندگی
وقتی سازهای مخالف را مذبوحانه
روی اعصاب تو کوک می کردند
چه زرنگ و دور اندیش
از کوره در نرفتی
و سکوت سر به فلک کشیده ات را
سنگر کردی
شعر درباره سازندگی
بی تو از آخر قصه های مادربزرگ می ترسم
می ترسم از صدای این سکوت سکسکه ساز
شعر درباره ساز و موسیقی
چنگی به دل نمی زند این ساز بی رمق
آهنگ رفتنت به دلم چنگ می زند
شعر در وصف ساز
تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ساز است
زیبایـی تو بیشتر از حدّ مجاز است
شعر در وصف ساز تار
این چه سوداست «عمادا» که تو در سر داری؟
وین چه سوزی است که در پرده ساز است هنوز؟
شعری در وصف ساز
از سوز و ساز و حسرت و از داغ دل پُرم
محزون تر از کمانچه ی کیهان کلهرم
شعر ساز دل
ساز غم کلام تو شیوا و دلپذیر
در خلوت شبانه من ساز می شود
شعر ساز دلتنگی
ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
شعر ساز دلم
تمام عمر به ساز زمانه رقصیدم
بگو چگونه به ساز زمانه گریه کنم؟
شعر در مورد ساز دل
دست تو شانه ی خوبیست که موهایم را…
لحن من ساز قشنگیست که شب ها باهم
شعر درباره ساز دل
سپس عشق تو از واژه به قلب ساز ناخن زد
و بعد از آن دور می فا س لا را عاشقت کردی
شعر سنتور بزن با ساز دل
یوسف مصر دلش شور تو را خواهد زد
تو اگر کوک کنی ساز زلیخایی را
شعر ساز
ز سوز عشق لیلی در جهان مجنون شد افسانه
تو مجنون ساز از عشقت مرا افسانه اش با من
شعر ساز شکسته
روز گارا ز آتش دل بند بندم ، سوختی
در نی جانم ، نوای تازه ای را ساز کن
شعر سازگار
صوتت – اگر چه حنجره ات ساز بادى است-
یادآور صداى سه تار “عبادى” است
شعر سازی
شب است و باز باران پشت ِ شیشه ساز رفتن زد
خودت را بدرقه تا صبح ِ فردا کرده ای هرگز؟
شعر ساز من
در انتظار فصل خرمن ساز می مردم
بر آیش من گر نمی افشاند « او» دانه
شعر ساز مخالف
امشب که بغض دارم و شور سه تار نیست
از من به جز نوشتن شعر انتظار نیست
شعر ساز خاموش
گرچه بی ساز است ساز مطرب عشاق ما
گر نوازد ساز ما با ساز گردد عاقبت
شعر ساز عشق
حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
خالی مباد عرصه این بزمگاه از او
شعر ساز شهریار
کو ساز نگاهی که بیک ساز گریبان
دلدار نقابی که ندارد نگشائیم
شعر در مورد ساز شکسته
رو ساز سفر ساز که از آرزوی گنج
بی برگ درین منزل ویران نتوان بود
متن شعر ساز شکسته
ور چو چنگم بزنی عین نوازش باشد
ساز بی ضرب محالست که بر ساز آید
شعر عاشقانه ساز شکسته
خادمه عود سوز مطربه عود ساز
شمع نه و عود سوز چنگ زن و عود ساز
شعر سازی بزن
مرغ سحر در سخن آمد به ساز
ساز بر آواز خروسان بام
شعر چه سازی میزند فردا
ای رود پرده ساز که راه دلم زنی
بردار پرده از رخ و ساز رباب کن
شعر سازی
ساز کرد آن دانشی مرد سخندان ساز دانش
آفرین بر آتش طبع سخن پرداز دانش
شعر ساز من شهریار
ساز سماع زهره در آغوش طبع تست
خوش خاکیان که گوش به این ساز می دهند
شعر ساز مخالف میزنی
نوای ساز تو خواند ترانه توحید
حقیقتی به زبان مجاز میگوئی
ساز مخالف شعر نو
ترانه غزل شهریار و ساز صباست
بزن که سوز دل من به ساز میگوئی
متن شعر ساز مخالف میزنی
بزن که سوز دل من به ساز میگوئی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگوئی
شعر در مورد ساز مخالف
نبود سیرت شایسته خودآرایان را
که برون ساز محال است درون ساز شود
شعر ساز خاموش شجریان
از شراب ارغوانی چهره را گلرنگ ساز
بر نسیم از جوش گل جای نفس راتنگ ساز
شعر ساز خاموش محمد رضا شجریان
صحبت عشق و خرد ساز نگردد هرگز
بلبل و جغد هم آواز نگردد هرگز
متن شعر ساز خاموش
مباش زیر سیه خیمه فلک صائب
برای خویشتن ازدود دل سما می ساز
شعر تصنیف ساز خاموش
چون غنچه ز جمعیت دل انجمنی ساز
برگ طرب خویش ز رنگین سخنی ساز
شعر در مورد ساز
چون شود با تو ساز صحبت من؟
تو برون ساز و من درون سازم
شعر در مورد ساز تار
ای دل رفته ز جا بازمیا
به فنا ساز و در این ساز میا
شعر در مورد ساز سه تار
با گل و خار ساختن مردیست
مرد را ساز ساز باید کرد
شعر در مورد ساز و آواز
ای ساقی جان برین خوش آواز برو
ساز ازلیست هم بر این ساز برو
شعر در مورد ساز دف
ساز قانون طرب در چه مقامی برخیز
لاله سان با قدحی بر لب جو ساز مقام
شعر در مورد ساز زدن
بهر بی توشه ساز و برگ دادم
نکردم هیچگه ناسازگاری
شعر در مورد ساز شکسته
چون ساز، گوشمال مرا ساز می کند
در ترک گوشمال بود گوشمال من
شعر در مورد سازدهنی
هیچ ساز از دلنوازی نیست سیر آهنگتر
چنگ را بگذار، قانون محبت ساز ده
شعر در مورد سازندگی
بساز با من مسکین، که ساز بزم توام
ز پرده ساز نباشد غریب دمسازی
شعر در مورد ساز و موسیقی
ای دریغا طاقه کشمیریم
برگ و ساز روزگار پیریم
شعری در مورد ساز تار
چون فلک آئین کهن ساز کرد،
شیوه نامردمی، آغاز کرد
شعر درباره ساز و آواز
برآر ای ساز، آوازی که گردون
طریق سازگاری پیش گیرد
شعری در مورد ساز زدن
سراید ساز، از سوز جدایی
به گوشم نغمه های آشنایی
شعر درباره ساز زدن
تارو پودم در اهتزاز آرد
سیم ساز ترانه پردازت
شعر در مورد بسیج سازندگی
حیف نای فرشتگانم نیست
تا کنم ساز دل هم آوازت
شعر در مورد جهاد سازندگی
از بلندی پایه همت
نردبان ساز، بام دولت را
شعر درباره سازندگی
به نوا نرم ساز دلهارا
تاشود نقش را پذیرفتار
شعر درباره ساز و موسیقی
مطرب آغاز کرد ساز طرب
ساقی آورد جام مالامال
شعر در وصف ساز
مطرب عشق می نوازد ساز
عاشقی کو؟ که بشنود آواز