شعر در مورد چرخش روزگار

شعر در مورد چرخش روزگار ,شعر درباره چرخش روزگار,شعر برای چرخش روزگار,شعر در باره چرخش روزگار,شعر با چرخش روزگار,شعر درمورد چرخش روزگار,شعر با کلمه چرخش روزگار,شعر با کلمه ی چرخش روزگار,شعری در مورد چرخش روزگار,شعری درباره چرخش روزگار,شعر درباره ی چرخش روزگار,شعر کودکانه در مورد چرخش روزگار,شعر مفهومی در مورد چرخش روزگار,شعرهای کودکانه در مورد چرخش روزگار

شعر در مورد چرخش روزگار

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد چرخش روزگار برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

برخیز و مخور غم جهان گذران

خوشباش و به شادمانی گذران

در طبع جهان اگر وفائی بودی

نوبت بتو خود نیامدی از دگران

شعر در مورد چرخش روزگار

سعدیا دی رفت

و فردا همچنان موجود نیست

در میان این و آن ،

فرصت شمار امروز را

شعر درباره چرخش روزگار

ز آسمان آغاز کارم

سخت شیرین می نمود

کی گمان بردم

که شهد آلوده زهر ناب داشت

شعر برای چرخش روزگار

اگر دانی که دنیا غم نیرزد

بروی ِ دوستان خوشباش و خرّم

غنیمت دان ، اگر دانی که هر روز

ز عمر مانده روزی می شود کم

شعر در باره چرخش روزگار

منه دل بر سرای عمر سعدی

که بنیادش نه بنیادیست محکم

برو شادی کن ، ای یار ِ دل افروز

چو خاکت می خورد ، چندین مخور غم

شعر با چرخش روزگار

عقلم بدزد لختی

چند اختیار دانش ؟

هوشم ببر زمانی

تا کی غم زمانه ؟

شعر درمورد چرخش روزگار

شادی بطلب که حاصل عمر دمی است

هر ذره خاک کیقبادی و جمی است

احوال جهان و اصل این عمر که هست

خوابی و خیالی و فریبی و دمیست

شعر با کلمه چرخش روزگار

چون چرخش روزگار بهر من وتست

میچرخ بدان که بوده این کار درست

باری تو نگر که می نچرخد این چرخ

بروفق دل من و تو از روز نخست

شعر با کلمه ی چرخش روزگار

سخت دلم گرفته از چرخش چرخ روزگار

زین همه سختی و بلا، رنج و گریز و انتظار

غمزده ای شکسته ام، بی پر و بال و خسته ام

دل ز همه گسسته ام، آینه ای پر از غبار

شعری در مورد چرخش روزگار

مملؤم از این همه غم، زین همه بیداد و ستم

آمده جانم به لبم، شکر! جناب کردگار!!!

بی کس و تنها و غمین، شب زده ای گوشه نشین

پر  ز جفای دوستان، این دغلان نابکار

باز ز چشم “آسمان” ، چشمه اشک است روان

غرق غم است و خسته جان، همچو همیشه غصه دار

شعری درباره چرخش روزگار

از چرخ به هر گونه همی دار امید

وز گردش روزگار می لرز چو بید

گفتی که پس از سیاه رنگی نبود

پس موی سیاه من چرا گشت سفید

شعر درباره ی چرخش روزگار

از گشت چرخ کار به سامان نیافتم

وز دور دهر عمر تن آسان نیافتم

زین روزگار بی بر و گردون کژ نهاد

یک رنج بازگوی که من آن نیافتم

شعر کودکانه در مورد چرخش روزگار

به زیر سنگ لحد، استخوان پیکر ما

چو گندمی است که از آسیاب می گذرد

کمان چرخ فلک، شهریار در کف کیست؟

که روزگار چو تیر شهاب می گذرد

شعر مفهومی در مورد چرخش روزگار

گرم به چرخ برآرد، ورم به خاک سپارد

دماغ شکر و شکایت ز روزگار ندارم

هزار حلقه فزون جنگ با نسیم نمودم

هنوز راه در آن زلف تابدار ندارم

شعرهای کودکانه در مورد چرخش روزگار

تا تیغ کهکشان بدر آرد ز دست چرخ

یک مرد سرگذشته درین روزگار کو؟

بی خون دل ز چرخ فراغت طمع مدار

بر خوان سفله نعمت بی انتظار کو؟

شعر در مورد چرخش روزگار

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد اسم عطیه

شعر در مورد اسم سارا

شعر در مورد اسم شکوفه

شعر در مورد اسم کوثر

شعر در مورد طاق بستان